نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





ریاضییییییییییی

باز هم خواب ریاضی دیــــــــده ام

خـواب خـط هـای مـوازی دیـده ام

خواب دیدم می جوم ایگرگ زگوند

خنجر دیفرانسیل هم گشته کند

دامن هر اتحــــــــادی مــــــی درم

از سـر هر جـایـگشـتی مـی پرم

دست و پای بازه ها را بستــــه ام

از کــمنـد منـحنـی هـا رسته ام

گــوش هر x و  y  ای مـــــی جوم

شیب هر خطی به تندی می دوم

گــــــاه در زندان قــــــتدر مطلقــم

گــه اسـیـر زلـف حـد و مشـتـقـم

با تــوان ها نقطه بازی مــــی کنم

گــاه خـط ها را مـوازی مـــی کنم

ناگـــــهان دیــدم توابع مـــــرده اند

پـاره خط ها ، نقطه ها پژمرده اند

در ریاضـــــی بحــث انتگرال نیست

صـحـبت از تـبـدیـل و رادیـکال نیست

کـــاروان جــذر ها کــــــوچیده است

استخوان کـسر ها پـوسیده است

از log  و بــسـط و نـپـر ، آثـار نیست

ردپـایـی از خـــط و بــردار نــیـســت

هیچ کس را زیــن مصــیبت غم نبود

0/0 هــم دگـــــر مـبـــهـم نــبــود

آری آری خـــواب افســون مــی کند

عـقـده را از ســینـه بـیرون مــی کند

مــــردم از ایــن x  و  y  داد ، داد

روزهـــــــای بــی ریاضــــی یــاد بــاد


[+] نوشته شده توسط عسل در 13:19 | |







فریاد میزنم دلم را بده اما تو گوش هایت را گرفته ای مینویسم: دلم را بده اما تو چشم هایت را

میبندی انگشتانم را مشت میکنم و نا امیدانه به میکوبم بر سینه ات که شاید دردت بیاید ودلم

را پس بدهی اما چشم هایت را باز میکنی و گوش هایت را رها بوسه بر انگشتانی میزنی که

لحظه ای پیش خشمگینانه تورا میکوفتند و آرام میگویی : دلت را هرگز پس نمیدهم و فرار

میکنی ! با تبسمی همیشگی میگویی بازهم من بردم !

 


[+] نوشته شده توسط عسل در 14:32 | |